احتمالا بزودی قسمت اول از مجموعههای ((به خاطر خودم، به خاطر خودت)) و ((دلبر صنمیشیرین)) رو قرار میدم. همونطور که قبلا نوشتم، وقت ندارم که اونها رو بنویسم اما علی الحساب از هریک از این دو مجموعه داستان یک قسمت رو منتشر میکنم که با فضای کلی اونها آشنا بشید.
راستی برای خوندن این دو لازمه که داستان کوتاه ((تولدش)) که قبلا منتشر کردم رو بخونید.(اگه خوندید هم پیشنهاد میکنم دوباره بخونید!)
امیدوارم به دلتون بشینه:
هنوز هم نگرانش میشدم.
شوهر خواهرم برای یک مسافرت کاری خارج بود؛ برای همین خواهرم مدتی خانهی پدرم مانده بود. رابطهی خوبی با هدی داشت. از او خواستم که برود پیش هدی بماند. پذیرفت. کلید را محض احتیاط به او دادم...